نشستم تا مگر ماهی برآید از جهان ملک خاتون غزل 692

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

نشستم تا مگر ماهی برآید

1 نشستم تا مگر ماهی برآید نگاری نازنین از در درآید

2 دلم چون برده ای از در درآیم که جانت را وصالت درخور آید

3 مکن زین بیش بر ما جور و خواری که دور حسن تو هم با سرآید

4 چو خوشه سرکشیدن نیست راهی که دانه گر بیفتد واسر آید

5 برو در صبر کوش ای دل یقین دان که سرو ناز ما از در درآید

6 کنم جان و جهان ایثار پایش اگر مهمان ما آن دلبر آید

7 اگر جور و جفایش این چنین است جهان از دلبر و از دل برآید

عکس نوشته
کامنت
comment