1 تا صبح نشستم من و جان بر در دل دیشب که نهان بود ز من پیکر دل
2 من دور و تو در دلم خدا می داند تا روز چها گذشته است از سر دل
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چه شور است این که در کاشانهٔ ماست که عقل ذوفنون دیوانهٔ ماست
2 فلک صیاد ما صید و جهان دام نصیب و قسمت، آب و دانهٔ ماست
1 در محیط دین ز بس کشتی تبه گردیده است کعبه را زان جامه در ماتم سیه گردیده است
2 بسکه در عین گنه از دیده اشکم رفته است چشم من سرچشمهٔ بحر گنه گردیده است
1 هر کجا مینا و جامی از می گلگون پر است وای بر پیمانه و مینای ما کز خون پر است
2 شیشهٔ ما را شکستی خوب کردی پر نبود خاطر ما را نگه داری ستمگر، چون پر است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به