1 با دل گفتم که ای دل اسرار مگوی وین حال بر آن یار دل آزار مگوی
2 دل گفت که این حدیث زنهار مگوی او کم نکند از این تو بسیار مگوی
1 هفته دیگر بسعی ابر مروارید بار آورد شاخ شکوفه عقد مروارید بار
2 گاه باد از عارض سنبل برانگیزد نسیم گاه ابر از طره شمشاد بنشاند غبار
1 فسانه گشت بیک بار داستان کرم بریده شد پی حاجت ز آستان کرم
2 برون ز قبه میناست بارگاه وفا ورای خانه عنقاست آشیان کرم
1 این چه نقش است که از مشک سیاه آوردی وین چه نقص است که در گوشه ماه آوردی
2 عهد همچون گل تر سال به سال افکندی باز همچون مه نو ماه به ماه آوردی