مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی
مجیرالدین بیلقانی

با دل بسی گفتم که از مجیرالدین بیلقانی غزل 24

غزل 24 ام از 504 غزلیات

با دل بسی گفتم که یار از عهد و پیمان بگذرد

1 با دل بسی گفتم که یار از عهد و پیمان بگذرد فرمان من کن جان مکن کان بت ز فرمان بگذرد

2 جولان زد اندر کوی او با حلقه گیسوی او دیدم که مسکین سوی او از مه به جولان بگذرد

3 جان خور است از من بی بها حالی ز تن کردم جدا منت پذیرم کاین قضا از من به یک جان بگذرد

4 هستیم در شادی و غم از وصل و هجران ای صنم غافل که بعد از یک دودم این وصل و هجران بگذرد

5 خوش دل ترم تا چون جرس دارم به افغان دسترس ترسم که از تنگی نفس کارم ز افغان بگذرد

6 دارم رسیده روز و شب روزی به شب جانی به لب آسان گرفته ای عجب باشد که آسان بگذرد

7 دردم فزود آن تنگ خوزان زلف وزان روی نکو آنگه دهد درمان کزو دردم ز درمان بگذرد

8 گر بر مجیر از روی فن نگذارد او چندین محن در وصف او ما را سخن زود از خراسان بگذرد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر با دل بسی گفتم که یار از عهد و پیمان بگذرد

شاعر شعر با دل بسی گفتم که یار از عهد و پیمان بگذرد چه کسی است ؟

شاعر شعر با دل بسی گفتم که یار از عهد و پیمان بگذرد مجیرالدین بیلقانی می باشد.

شعر با دل بسی گفتم که یار از عهد و پیمان بگذرد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر با دل بسی گفتم که یار از عهد و پیمان بگذرد چیست ؟

قالب شعر با دل بسی گفتم که یار از عهد و پیمان بگذرد غزل است

مضمون اصلی شعر با دل بسی گفتم که یار از عهد و پیمان بگذرد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین است.
بنر