1 با دل گفتم که جان غمگین بی تست دریاب که بیچاره مسکین بی تست
2 دل گفت که ما هر دو ز تو سیر دلیم چندین غم بیهوده مخور کین بی تست
1 توقیع خداوند جهان نقش ظفر باد هر دم که زند مایه صد عمر دگر باد
2 چون بخشش تو آیت احسان علی گشت بخشایش او غایت انصاف عمر باد
1 همایون رایت اعلی همی رأی سفر دارد ز یکسو هم عنان فتح و ز دیگر سو ظفر دارد
2 مبارک تخت او اوج فلک را در کنار آورد خجسته باز چتر او جهان را زیر پر دارد
1 هین در دهید باده که هنگام بی غمی است زان باده که مشرق خورشید خرمی است
2 تا روی چون دو پیکر در روی او کشم زیرا که مان چو پروین وقت فراهمی است