- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتم به دل که ای دل دانی که در چه کاریم چون زلف خوب رویان آشفته روزگاریم
2 نه یار در بر ما نه دل به دست داریم با خون دیده و دل روزی همی گذاریم
3 یک دم نظر به حالم از لطف خویشتن کن ای نور هر دو دیده کز عشق زار زاریم
4 رحمی به دل نداری دانم تو را به جایم باشد تو را بسی کس ما جز تو کس نداریم
5 پرسی تو حال زارم جانا نگفتنم به کز آرزوی رویت مجروح و دل فگاریم
6 شوق رخ تو جانا گفتا که در چه کاری جز تخم مهر رویت گفتم به جان چه کاریم
7 ای دل جهان و جان را در کار عشق کردی صبری بکن خدا را تا دست از او بداریم