1 با چشم تو گفتم ایچ دستان منمای زین بیش صداع زیر دستان منمای
2 لعل تو بپای مردیش گفت مرا برخیز تو نیز رنج مستان منمای
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دل غنچه را باز این غم گرفتست که پشت بنفشه چرا خم گرفتست
2 نقاب از رخ او بخواهد گشودن صبا غنچه را زان فرادم گرفتست
1 امروز روی تو ز همه روز خوشترست شیرین لب ز جان دل افروز خوشترست
2 بیمار چشم تو که همه روز خون خورد امروز پاره یی ز همه روز خوشترست
1 باور نکنی که از من عشوه پرست بر بود دل شکسته آن نرگس مست
2 تا راست بگوید این سخن در رویت هم مردمک دیدۀ توکژ بنشست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به