جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون
جهان ملک خاتون

گفتم به چمن قامت آن از جهان ملک خاتون غزل 207

غزل 207 ام از 1809 غزلیات

گفتم به چمن قامت آن سرو روانست

1 گفتم به چمن قامت آن سرو روانست گفتا که روانش نتوان گفت که جانست

2 زنهار مپندار که در شدّت هجران یک لحظه مرا بی رخ تو صبر و توانست

3 خاک من دلداده به باد غم او شد کاتش به دل ما ز لب دوست نهانست

4 سرتاسر عالم همه اینست چو دیدم وآن شوخ جفا جوی همانست همانست

5 تیر غم هجرش بگذشت از سپر جان در عهد بسی سُست ولی سخت کمانست

6 گشتیم گدای سر کویش به حقیقت زان روی که او پادشه هر دو جهانست

7 ما جان به غم عشق سپردیم ولیکن جانا چه توان کرد دلت با دگرانست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گفتم به چمن قامت آن سرو روانست

شاعر شعر گفتم به چمن قامت آن سرو روانست چه کسی است ؟

شاعر شعر گفتم به چمن قامت آن سرو روانست جهان ملک خاتون می باشد.

شعر گفتم به چمن قامت آن سرو روانست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر گفتم به چمن قامت آن سرو روانست چیست ؟

قالب شعر گفتم به چمن قامت آن سرو روانست غزل است

مضمون اصلی شعر گفتم به چمن قامت آن سرو روانست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ است.
بنر