با یار بگفتم از حکیم نزاری قهستانی رباعی 50

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

با یار بگفتم به زبانی که مراست

1 با یار بگفتم به زبانی که مراست گر آرزوی روی تو جانم برخاست

2 چون روی تو ماه نیست روشن، گفتم چون قد تو سرو نیست، می گویم راست

عکس نوشته
کامنت
comment