گفتم از سلسله ی موی از ابن حسام خوسفی غزل 134

ابن حسام خوسفی

آثار ابن حسام خوسفی

ابن حسام خوسفی

گفتم از سلسله ی موی تو پرهیز کنم

1 گفتم از سلسله ی موی تو پرهیز کنم چون کنم بسته ی آن حلقه ی مشکین رسنم

2 آتش چهر تو افروخته شد من چو سپند جای آن هست اگر دیده بر آتش فکنم

3 جرعه ای یافتم از جام تو در روز ازل من از آن دور سراسیمه و بی خویشتنم

4 زاهد از سیل سرشکم به سلامت مگذر تا در این ورطه ی خوناب نیفتی که منم

5 ز آتش شوق تو هر جا برم نام لبت نفس دود برآید به دماغ از دهنم

6 من که با داغ تو میرم چو سر از کنج لحد بر کنم زآتش دل سوخته یابی کفنم

7 روز اول که مرا لطف تو با چندان عیب بپذیرفت همانم به همان رد مکنم

8 دلم از غربت دیرین بگرفت ابن حسام در سر افتاد ز سر باز هوای وطنم

9 طایر گلشن قدسم به نشیمنگه خاک عاقبت زین قفس خاکی تن بر شکنم

عکس نوشته
کامنت
comment