-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه گفتم چه نمکهاست در آن گفت ترا چه
2 گفتم دهن تنگ را در لب خاموش لطفیست که گفتن نتوان گفت ترا چه
3 گفتم به خوشی گر لب شیرین تر جانست قد نیز روانست روان گفت ترا چه
4 گفتم که تو جانی و بیدوستر از جان هم جانی و هم شوخ جهان گفت ترا چه
5 گفتم رخ تو برگ گلست آمده بیرون خالت خوش و خط خوشتر از آن گفت ترا چه
6 گفتم چه کمندافکن و دلبند فتادست آن گیسوی در پایکشان گفت ترا چه
7 گفتم ز ملاحت همه چیزت به کمال است خندان شد و افسونکنان گفت ترا چه