- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی گفتم ای عهد شکن گفت چها می گوئی
2 گفتم ای آنکه نداری سر یک موی وفا گفت معلوم شد اکنون که مرا می گویی
3 گفتم ای جان ز دل سخت نو فریاد مرا گفت با ما سخن سخت چرا می گویی
4 گفتم آن زلف پریشان تو با مشک خطاست تا چند پریشان و خطا می گویی
5 گفتم از باد نسیم تو شنیدن چه خوشست گفت تا کی سخن از باد هوا می گویی
6 گفتم از دست دل خود به ملاکم راضی گفت این خود ز زبان و دل ما می گویی
7 گفتمش کی رسد از بخت پیامی به کمال گفت آن روز که از ماش سلامی گویی