1 گفتم: دل من، گفت که: خون کردهٔ ماست گفتم: جگرم، گفت که: آزردهٔ ماست
2 گفتم که: بریز خون من، گفت برو کازاد کسی بود که پروردهٔ ماست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چو چشم مست تو آغاز کبر و ناز کند بسا که بر دلم از غمزه ترکتاز کند
2 مرا مکش، که نیاز منت بکار آید چو من نمانم حسن تو با که ناز کند؟
1 ساقی، ار جام می، دمادم نیست جان فدای تو، دردیی کم نیست
2 من که در میکده کم از خاکم جرعهای هم مرا مسلم نیست
1 ندیدم در جهان کامی دریغا بماندم بیسرانجامی دریغا
2 گوارنده نشد از خوان گیتی مرا جز غصهآشامی دریغا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **