گفتم نگرم روی تو گفتا به از هاتف اصفهانی غزل 23

هاتف اصفهانی

آثار هاتف اصفهانی

هاتف اصفهانی

گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت

1 گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت گفتم روم از کوی تو گفتا به سلامت

2 گفتم چه خوش از کار جهان گفت غم عشق گفتم چه بود حاصل آن گفت ندامت

3 هر جا که یکی قامت موزون نگرد دل چون سایه به پایش فکند رحل اقامت

4 در خلد اگر پهلوی طوبیم نشانند دل می‌کشدم باز به آن جلوهٔ قامت

5 عمرم همه در هجر تو بگذشت که روزی در بر کنم از وصل تو تشریف کرامت

6 دامن ز کفم می‌کشی و می‌روی امروز دست من و دامان تو فردای قیامت

7 امروز بسی پیش تو خوارند و پس از مرگ بر خاک شهیدان تو خار است علامت

8 ناصح که رخش دیده کف خویش بریده است هاتف به چه رو می‌کندم باز ملامت

عکس نوشته
کامنت
comment