1 گفتم صنما شدم به کام دشمن زان غمزهٔ شوخ و طرهٔ مرد افکن
2 گفت آنچه ز چشم و زلف من بر تو گذشت ای خانه سیه چرا نگفتی با من
1 ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا بیا که موسم عیشست و آشتی و صفا
2 لبت به خون دل عاشقان خطی دارد غبار چیست دگر باره در میانهٔ ما
1 نقش روی توام از پیش نظر مینرود خاطر از کوی توام جای دگر مینرود
2 تا بدیدم لب شیرین تو دیگر زان روز بر زبانم سخن شهد و شکر مینرود
1 علیالصباح که نرگس پیاله بردارد سمن به عزم صبوحی کلاله بردارد
2 چکاوک از سرمستی خروش در بندد ز شوق بلبل دلخسته ناله بردارد