1 گفتم که دلم گفت پریشان باشد ویران زبرای چه برین سان باشد
2 گفتا که دل تو وقف اندوه من است رسم است همیشه وقف ویران باشد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ای دل صفت جمال او نتوان گفت وز مرتبهٔ کمال او نتوان گفت
2 هر چند مقرّبی ولی از هیبت هرگز سخن وصال او نتوان گفت
1 خواهی که ببینی دل کارآگه را و از خود به خدا عیان ببینی ره را
2 بر تخت درون نشان به شمشیر زبان شاهنشه لا اله الّا الله را
1 آتش نزند در دل ما الّا او کوته نکند منزل ما الّا او
2 گر جمله جهانیان طبیبم گردند حل می نکند مشکل ما الّا او
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **