-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتم که فروغی ز لب لعل تو دیدم گفتا رقم دلشدگان بر تو کشیدم
2 گفتم خبرت هست که خون می شودم دل گفتا ز می خون دلت نیز شنیدم
3 گفتم که دل از عشق تو بی صبر و قراراست گفتا که من این بنده بدین عیب خریدم
4 گفتم بدهم کام دل ارنه بدهم جان گفتا چو تو بسیار درین واقعه دیدم
5 گفتم که بفریاد من بی دل و دین رس گفتا نه بفریاد دل و دینت رسیدم
6 گفتم بعنایت به امامی نگر اخر گفتا که امامی به امامی نگزیدم