1 گفتم:بهزار دل ترا دارم دوست در خنده شد از ناز که:این شیوه نکوست
2 گفتم:صنما،راه وصال از که بکیست؟ فرمود که: ای دوست، هم از دوست بدوست
1 گر دل برفت، مسکن جانها بکوی تست گر عقل رفت، جرعه ما در سبوی تست
2 در جان ما ز بحر صفا شبنمی نماند ما خوشدلیم کآب سعادت بجوی تست
1 «کل من رام تف بوجه سما» «رجع التف بوجهه ابدا»
2 چند ازین جهل را پرستیدن تا بکی پیروی نفس و هوا؟
1 در خاکدان دهر دلی شادمان کجاست؟ یک دل که ایمنست ز غم در جهان کجاست؟
2 در گیر و دار فتنه دوران بسوختیم داری خبر بگوی که: دارالامان کجاست؟