گفتم ز صبر کار بسامان از مشتاق اصفهانی غزل 142

مشتاق اصفهانی

آثار مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

گفتم ز صبر کار بسامان شود نشد

1 گفتم ز صبر کار بسامان شود نشد طالع بحکم و بخت به فرمان شود نشد

2 یا آنکه ترک او بجفا دل کند نکرد یا آنکه اوز کرده پشیمان شود نشد

3 با جان ز دام کفر خط او رهد نرست یا آن فرنگ‌زاده مسلمان شود نشد

4 یا همچو شمع آتش هجرت کشد نکشت یا گلخن فراق گلستان شود نشد

5 یا ذوق شهد وصل تو از دل رود نرفت یا عادتم بتلخی هجران شود نشد

6 با خود بکوی وصل تو دل ره برد نبرد یا جذبه تو سلسله جنبان شود نشد

7 مشتاق یا به راه غمت جان دهد نداد یا مشکل فراق تو آسان شود نشد

عکس نوشته
کامنت
comment