اینکه گفتم حال فرزند نکوست از جامی هفت اورنگ 23

اینکه گفتم حال فرزند نکوست

1 اینکه گفتم حال فرزند نکوست کش به اصل خویش پیوند نکوست

2 آن که باشد بد سگال و بد سرشت در سرشت او هزاران خوی زشت

3 به بود کز سلک دوران داریش پیش گیری شیوه بیزاریش

4 نوح را فرزند چون نااهل بود فطرت او بر غرور و جهل بود

5 داغ بر وی لیس من اهلک کشید روی بیرون رفتن از طوفان ندید

6 چون نباشد حال هر فرزند نیک از خدا می کن طلب فرزند لیک

7 آنچنان فرزند کآخر در دعا مرگ او جستن نباید از خدا

عکس نوشته
کامنت
comment