- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتمش ای سخت دل عهد تو سست است از نخست گفت تا کی گوییم در روی چندین سخت و سست
2 گفتمش در عاشقی ما رند و بی باکیم و مست گفت در عاشق کشی ما نیز چالاکیم و چست
3 گفتمش در خاک محنت دانه می پاشم ز اشک گفت ازین تخم و زمین جز سبزه حسرت نرست
4 گفتمش عمری ست می جویم ز لعلت کام دل گفت عاشق نیست آن کز دوست کام خویش جست
5 گفتمش گل را به باغ این سرخرویی از کجاست گفت کز خون دل غنچه ز رشکم چهره شست
6 گفتمش سررشته ای خواهم به کف سویت گشاد گفت این سررشته گر اهل دلی در دست توست
7 گفتم از سنگ جفایت خاطر جامی شکست گفت چون بر شیشه آید سنگ کی ماند درست