گفتم: خیال وصلت گفتا: از سلمان ساوجی غزل 379

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

گفتم: خیال وصلت گفتا: بخواب بینی

1 گفتم: خیال وصلت گفتا: بخواب بینی گفتم: مثال قدت گفتا: در آب بینی

2 گفتم: به خواب دیدن زلفت چگونه باشد؟ گفتا: که خویشتن را در پیچ و تاب بینی

3 گفتم: رخ تو بینم گفتا: زهی تصور گفتم: به خواب جانا گفتا: به خواب بینی!

4 گفتم: که روی خوبت بنمای تا ببینم گفتا: که در دل شب چون آفتاب بینی؟

5 گفتم: خراب گشتم در دور چشم مستت گفتا: که هر چه بینی مست و خراب بینی

6 گفتم: لب تو دیدن صد جان بهاست او را گفتا: مبصری تو، در لعل ناب بینی

7 گفتم: که روز سلمان شب شد ز تار مویت گفتا: نگر به رویم تا آفتاب بینی

عکس نوشته
کامنت
comment