گفتمش دم به دم آزار دل از محتشم کاشانی غزل 478

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

گفتمش دم به دم آزار دل زار مکن

1 گفتمش دم به دم آزار دل زار مکن گفت اگر یار مکنی شکوه ز آزار مکن

2 گفتمش چند توان طعنه ز اغیار شنید گفت از من بشنو گوش باغیار مکن

3 گفتم از درد دل خویش به جانم چه کنم گفت تا جان شودت درد دل اظهار مکن

4 گفتم آن به که سر خویش فدای تو کنم از میان تیغ برآورد که زنهار مکن

5 گفتمش محتشم دلشده را خوار مدار گفت خورد از پی عزت او خوار مکن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر