- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتم دلا توئیکه همه عمر بوده ئی بر مطلب و مقاصد خود کامران شده
2 رای تو در تفحص اسرار کاینات بگذشته از مکان زبر لامکان شده
3 هنگام نظم گوهر شهوار خاطرت چون ابر نوبهار جواهر فشان شده
4 گردون پیر بر تو اگر جست برتری غالب بر او بقوت بخت جوان شده
5 هر گه که رای انور تو گشته آشکار خورشید همچو ذره بسایه نهان شده
6 اکنون بگوی کز چه سبب در میان خلق مردی بسان لطف و کرم بر کران شده
7 عقل از زبان دل نفسی زد براستی سرمایه حیات چو آب روان شده
8 گفت آنهمه فضایل و آداب و علم و حلم کم نیست بلکه بیشترک هم ازان شده
9 لیکن چه سود مایه من نیست جز هنر وان نیز نفص اکثر اهل زمان شده
10 دارم مفرحی که ز ترکیب گوهرش زو دل گرفته قوت و او قوت جان شده
11 ابن یمین بساغر تضمین چشاندت کان حسب حال اوست بگیتی عیان شده
12 بازار فضل کاسد و سرمایه در تلف نرخ متاع فاتر و سودش زیان شده
13 ما را هنر متاع و خریدار عیبجوی ز آنست نام ما بجهان بی نشان شده