1 گفتم کایندل به داغ نام تو کنم گویی که دو دیده جای گام تو کنم
2 دیدم که اگر کار به کام تو کنم جان در سر کار یک سلام تو کنم
1 گه وداع بت من مرا کنار گرفت بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
2 وصال آن بت صورت همی نبست مرا بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت
1 شد مشک شب چو عنبر اشهب شد در شبه عقیق مرکب
2 زان بیم کافتاب زند تیغ لرزان شده ز گردون کوکب