1 گفتم صنما گر چه رخت همچو مهست لیکن رقم سیاه بروی نه بهست
2 گفتا که چنین مگوی من لاله رخم آخر نه که پاره ئی ز لاله سیهست
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست
1 مرا خدای اگر عمر جاودان بدهد بجای هر سر مویم دو صد زبان بدهد
2 بصد هزار لغت هر زبان سخن گوید چنانک داد فصاحت گه بیان بدهد