به آب توبه فرو شستم از حکیم نزاری قهستانی غزل 3

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

به آب توبه فرو شستم آتش صهبا

1 به آب توبه فرو شستم آتش صهبا ز توبه تازه شدم چون گل از نسیم صبا

2 اسف همی خورم و غصه می کشم شب و روز که کرده ام به خطا روزگار عمر هبا

3 نه یک زمان بده ام بی مشقت غربت نه یک نفس زده ام بی مضرت صهبا

4 ز شرب خمر چنان ناشکیب چون گویم چنان مثل که خورشید شیفته ی حربا

5 نه هیچ راحتم از هم دمی و نه هیچ قرین نه هیچ لذتی از چاشنی نه هیچ ابا

6 مدام رفته و خورده مدام با اوباش همیشه کرده تبرا ز محفل ادبا

7 گهی به گونه ز بس احتراق صهبا لعل گهی به چهره ز درد خمار گاه ربا

8 گهی به کنج خراباتیان گشاده کمر گهی به پیش کم از خویش رفته بسته قبا

9 کشیده تیغ زبان بر ملامت مردم نهاده پنبه به گوش از نصیحت بابا

10 طلاق داده به یک بار هر دو عالم را طمع بریده ز چار امهات و هفت آبا

11 کنون که دارم بلقیس توبه را در بر چه حاجت است که هدهد خبر دهد ز سبا

12 توقّعی که به اعمال خیر دارم نیست جز این که هست تولّای من به آل عبا

13 نزاریا تو و تسلیم و بنده فرمانی نه حارثی که کنی از قبول امر ابا

عکس نوشته
کامنت
comment