یاد دارم از کهن پیری که در حمام گفت از جامی قطعه‌ 9

یاد دارم از کهن پیری که در حمام گفت

1 یاد دارم از کهن پیری که در حمام گفت کین سخن پرسید روزی کهتری از مهتری

2 چیست سر آنکه در حمام هرکس پا نهد بر دل غمگین او بگشاید از شادی دری

3 گفت سرش آنکه با او نیست زاسباب جهان غیر طاس و فوطه ای آن نیز ازان دیگری

عکس نوشته
کامنت
comment