- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به یادم هرگز آن نخل قد موزون نمی آید که از هر دیده ام صد چشمه خون بیرون نمی آید
2 کدامین دوست می آید به نزدیک من گریان که تا آمد برمن، صد قدم بیرون نمی آید
3 نمی دانم که سنگ فتنه در هنگامه می بارد که این بی رحمی از بیداد گردون نمی آید
4 به داغ دل کند دست ملامت آن نمکسایی که هنگام تبسم زان لب میگون نمی آید
5 ز نام ناقه گاهی دوست را از نار می گیرد که دیگر جست و جوی لیلی از مجنون نمی آید
6 نزد این گریه ها بر آتشم آبی و دانستم که صد توفان نوح از عهده اش بیرون نمی آید