1 بر تو خوانم ز دفتر اخلاق آیتی در وفا و در بخشش
2 با تو گویم که چیست غایت حلم هر که زهرت دهد شکر بخشش
3 هر که بخراشدت جگر بجفا همچو کان کریم زر بخشش
4 کم مباش از درخت سایه فکن هر که سنگت زند ثمر بخشش
5 از صدف یادگیر نکته حلم هر که سر ببردت گهر بخشش
1 آن پریچهره که صد عاشق زارش باشد همچو من بسته بهر موی هزارش باشد
2 آتشی در دل من قهر تو افروخت چنانک شعله صاعقه برقی ز شرارش باشد
1 ساقی الاصحاب مائا بارقا کالنار هات لا تدافعنی و سافحنی به واذکر ولات
2 ای برخ مانند آتش وی بلب آب حیات کشتئی میران ز دریای غم ار خواهی نجات
1 دوش نسیم سحر بادم مشک وز باد نزد من آمد مرا مژده جانبخش داد
2 گفت که دارای ملک خسرو جمشید فر آنکه مشید از اوست قاعده دین و داد