آرزوی دل خونین جگرانت خوانم از جامی غزل 692

آرزوی دل خونین جگرانت خوانم

1 آرزوی دل خونین جگرانت خوانم مردم دیده صاحبنظرانت خوانم

2 چون قبا چست کنی طرف کله برشکنی پادشاه همه شیرین پسرانت خوانم

3 نیست حد چو منی بردن نام چو تویی بهر روپوش به نام دگرانت خوانم

4 تا نمودی به ته پیرهن اندام چو سیم نازنین تر ز همه سیمبرانت خوانم

5 تا نبینی رخش ای شیخ عیان گر چه شوی پای تا سر خبر از بی خبرانت خوانم

6 همچو عمر از من دلداده روان می گذری جای آن هست که عمر گذرانت خوانم

7 جامی از هر چه نه دیدار بتان دیده بپوش تا درین انجمن از دیده ورانت خوانم

عکس نوشته
کامنت
comment