- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من مگر این نکته رنگین نپسندید ز من
2 آن پری چهره که دیوانه خویشم گرداند چه خطا رفت که چون بخت بگردید ز من
3 ظاهرا برگ کسی نیست چو گل سرو مرا ورنه چون غنچه چرا روی بپوشید ز من
4 تا به مهر تو چو ابروی تو پیوستم دل چون سر زلف بر آشفتی و ببرید ز من
5 شب بر آن در زدم از درد چنان فریادی که سگ کوی تو در خواب بترسید ز من
6 به وفایت که من امروز بقایت خجلم از رقیب تو که بسیار جفا دید ز من
7 سالها منتظر پرسش او بود کمال عمر بگذشت دریغا و نپرسید ز من