-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عرضه دادم در بر جانان وفای خویشتن زیر تیغ امتحان رفتن به پای خویشتن
2 تا نگردد خون من در حشر دامن گیر او اول از قاتل گرفتم خون بهای خویشتن
3 آخر از دست جفایش چاک کردم سینه را خود به دست خویشتن دام سزای خویشتن
4 تیره شد روزم ز تاثیر دعای نیم شب بین چهها میبینم از دست دعای خویشتن
5 کام اگر خواهی ز کام خویش بگذر زان که ما با رضای او گذشتیم از رضای خویشتن
6 گر تو با شمشیر روزی بر سرم خواهی گذشت حاجت دیگر نخواهم از خدای خویشتن
7 گر تو با شمشیر روزی بر سرم خواهی گذشت حاجت دیگر نخواهم از خدای خویشتن
8 کاش میماندی زمانی بر مراد اهل دل تا نماند مدعی بر مدعای خویشتن
9 رشته عمر بلندم سر به کوتاهی نهاد تا گسستی دستم از زلف رسای خویشتن
10 عاشق صادق فروغی گر بردنش سر به تیغ رشته الفت نبرد ز آشنای خویشتن