ز خود گذشتم و گشتم ز پای از وحدت کرمانشاهی غزل 50

وحدت کرمانشاهی

آثار وحدت کرمانشاهی

وحدت کرمانشاهی

ز خود گذشتم و گشتم ز پای تا سر او

1 ز خود گذشتم و گشتم ز پای تا سر او شد از میان منی و جلوه کرد نحن هو

2 من از میان چو شدم دوست در میان آمد مه آشکار شود ابر چون شود یک سو

3 زیمن عشق شبم را نمود چون شب عید هلال‌وار چو بنمود گوشه ابرو

4 بیا بیا که ز یاد تو آنچنان مستم که مست می‌شود از من شراب و جام و سبو

5 به خویش هرچه نظر می‌کنم تو می‌بینم که خالی از تو نبینم به خویش یکسر مو

6 فضای سینه شد از سر غیب مالامال ولی به کس نتوان گفت رازهای مگو

7 به حسن خلق بیارای خود که ره ندهند به کوی دوست کسی را که نیست خلق نکو

8 به نیش هجر گرت سینه چاک گشته منال که عاقبت شود از رشته وصال رفو

9 بیان عشق ز یک نکته بیشتر نبود رضای دوست چو خواهی مراد خویش مجو

10 حقیقت ار طلبی خواجه در طریقت کوش ولی خلاف شریعت مپوی یکسر مو

11 قدم ز وادی کثرت کسی نهد بیرون که سوی کعبه وحدت چو وحدت آرد رو

عکس نوشته
کامنت
comment