ز بی دردی به امید اجل در از عرفی شیرازی غزل 455

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

ز بی دردی به امید اجل در عشق مرهونم

1 ز بی دردی به امید اجل در عشق مرهونم نه شرم از قتل فرهادم نه از ننگ از مرگ مجنونم

2 وبال از هوش دان است، از خردگر همچنین خیزد همان بهتر که ساقی در شراب انداز مجنونم

3 فغان العطش ناگه به گوش خضر ره یابد بیا ای عشق و بنما ره به سوی چشمهٔ خونم

4 که در بیرون گلخن بلبلی را در قفس دارد که فریاد وی از عشق، آتشی افروزد به بیرونم

5 وگر در سایهٔ طوبی برد خوابم، محال است این که غم های تو بر بالین بتازد صد شبیخونم

6 منم کز حرص تاراج متاع درد و غم، عرفی گهی در آستین دست و گهی در جیب گردونم

عکس نوشته
کامنت
comment