- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز بیدردی به امید اجل در عشق مرهونم نه شرم از قتل فرهاد و نه ننگ از مرگ مجنونم
2 و بال از هوش دانست از خرد گر همچنین خیزد همان بهتر که ساقی در شراب انداز مجنونم
3 فغان العطش ناگه بگوش خضرره یابد بیا ای عشق وبنماره بسوی چشمه خونم
4 که در بیرون گلشن بلبلی را در قفس دارد که فریاد وی از عشق آتشی افروزد به بیرونم
5 وگر در سایه طوبی برد خوابم محالست این که غمهای تو بر بالین نیازد صد شبیخونم
6 منم کز حرص تاراج متاع درد و غم عرفی گهی در آستین دست و گهی در جیب گردونم