از زمین و آسمان هرگز دلم از جویای تبریزی غزل 612

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخورد

1 از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخورد تر نمی گردد دماغ خواهشم زین صاف و درد

2 پاس خود کی می تواند اهل نخوت داشتن خویش را گم می کند آری به خود هر کس سپرد

3 ایمن است از دست انداز خزان حادثات در ره آزادگی چون سرو هر کس پا فشرد

4 دوش آن ماه تمام از روزنم طالع نشد تا سحرگه دیده ام بی او کواکب می شمرد

5 سود می گردد زیانها جمله در بازار او هر که جویا خویش را در عشق بازی باخت، برد

عکس نوشته
کامنت
comment