1 می بایدم که بشنوم آواز دلنواز تا بار دیگرم شود امید تازه باز
2 در بارگاه نفس بهیمی بماندهام باشد که در خلاص دهندم خط جواز
3 تا کی توان شنید محالات و باز گفت افسانهٔ میانتهی و قصهٔ دراز
4 بسیار در کشاکش ایام بودهام گه زیردست مدعیان گه زبرفراز
5 ما به اعتراض مشنّع چه التفات خو کی توان ز همدم دیرینه کرد باز
6 هم عاقبت به سدره رسد مرغ آه من نبود حجاب بر گذر مرغِ با نیاز
7 در ابتدا قبول اجابت نیافته هرگز گمان مبر که نمازی بود نماز
8 محمود رفت و مظلمه برد از جهان و ماند باقی میان خلق خردمندیِ ایاز
9 دست از جهان بشوی و طمع بگسل از حیات نزدیک پادشاه چو گشتی محل راز
10 خفاش در حجاب بماند از جمال خور سرّی بود هر آینه در چشم بندباز
11 حربا ز حیرتی که بر او غالب آمده است از تاب خود نمیکند البته احتراز
12 گر قافیه دوباره شود شوق غالب است آری نزاریا تو و درگاه بینیاز
13 تا کی هوا کنی چو شتر هر زمان مده از کف زمام عمر گرانمایه بر مجاز
دیدگاهها **