- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا از چشم تو نازی نیاز است به نازی کش مرا چندین چه ناز است
2 دلم بنواز یعنی سوز و بگداز که دل مسکین غمت مسکین نواز است
3 رخت دارند و خط بیچارگان دوست که این بیچاره سوز آن چاره ساز است
4 مده گو لب چو زلف آمد به دستم که گر روزش نبوسم شب دراز است
5 لبش نرم گدازد از دم من که آه سینه سوزم جان گداز است
6 به رویش واعظا شد سجده واجب سخن کوتاه کن وقت نماز است
7 کمال از زلف او بونی نیابی گرت از صد سر و جان احتراز است