- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی چه شود کز دلم امروز گره بگشایی
2 ور تو آیی نشود چارهٔ تنهایی من که من از خوبش روم چون تو ز در بازآیی
3 کاش از مادر آن ترک بپرسند که تو گر نیی از پریان از چه پری میزایی
4 شاه بایدکه خراج شکر از وی گیرد که دکان بسته ز شرم لب او حلوایی
5 تو بهل غالیه بر موی تو خود را ساید تو به مو غالیه اینقدر چرا میسایی
6 چه خلافست ندانم که میان من و تست کانچه بر مهر فزایم تو به جور افزایی
7 بعد ازین در صفت حسن تو خاموش شوم زانکه در وصف تو گشتم خجل ازگویایی
8 درفشانی تو قاآنیم از دست ببرد آدمی در نفشاند تو مگر دریایی