دلم از حلقه زلف تو شد بند از جامی غزل 265

دلم از حلقه زلف تو شد بند

1 دلم از حلقه زلف تو شد بند ز من مگسل که محکم گشت پیوند

2 بر آن لب خالها بس خط میفزای بلا بر جان من زین بیش مپسند

3 چه سود از پندگویان بیدلی را که گیرد عالمی از حال او پند

4 به خدمتگاری سرو بلندت میان صد جا گره بسته نی قند

5 ز بنده لاف عشقت گر گناه است گناه از بنده و عفو از خداوند

6 ز دست من کشی هر دم سر زلف ز پای افتادم ای جان سرکشی چند

7 ز سگ کمتر نهی مقدار جامی ولی هست او بدین مقدار خرسند

عکس نوشته
کامنت
comment