1 بیچاره دلم که بود از عشق تو مست در شست سر زلف تو بودش پابست
2 چشمت به خطا در او نگاهی می کرد زان روی به ابروان شوخت پیوست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 اسباب جهان نیست میسّر دل ما را آخر که کند حل به جهان مشکل ما را
2 بر درد دل خلق جهانی چو طبیبی از لطف دوایی بکن آخر دل ما را
1 بدار ای نازنین یار از جفا دست که بر وصلت نمی باشد مرا دست
2 طبیب من به حالم رحمتی کن که در دردت ندارم بر دوا دست
1 ترک وصل یار گفتن مشکلست درد عشقش را نهفتن مشکلست
2 سهل باشد پیش ما جور رقیب از سر کوی تو رفتن مشکلست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به