از دست بدادم دل از حکیم نزاری قهستانی غزل 22

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

از دست بدادم دل شوریده خود را

1 از دست بدادم دل شوریده خود را بر هم زدم احوال بشولیده خود را

2 گر دوست به پرسیدن من رنجه کند پای در هر قدمی پیش کشم دیده خود را

3 ای دوست میازار دلم را و مینداز در پای جفا هم دم بگزیده خود را

4 لا یلتفتی کردن و بر دوست شکستن نادیده مکن دیده من دیده خود را

5 بس تربیتی باشد و اعزازی و لطفی گر یاد کند یار نپرسیده خود را

6 هم گوشه چشمی به عنایت سوی ما کن ضایع نگذارند پسندیده خود را

7 تا خاک درت گل شود از خون نزاری خون بیش نده خاک نگردیده خود را

عکس نوشته
کامنت
comment