دلم شبها کشد زان دام زلف آه از جامی غزل 844

دلم شبها کشد زان دام زلف آه

1 دلم شبها کشد زان دام زلف آه بهذا نال زلفی دام زلفاه

2 به فکر زلف تو عمرم سر آمد زهی فکر دراز و عمر کوتاه

3 تویی دلخواه من تا رخ نمودی روا شد کام من بر وجه دلخواه

4 کله کج نه که ترکی چون تو رعنا نمی بینم درین فیروزه خرگاه

5 سمند ناز جولان ده که امروز سپاه خوبرویان را تویی شاه

6 بفرما رحمتی بر دردمندان ز درد اهل دل چون هستی آگاه

7 سر جامی و خاک رهگذارت چو خواهد خاک شد باری درین راه

عکس نوشته
کامنت
comment