- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم ز خاک ره آن غیرت پری برداشت ز دستم این گهر افتاد و گوهری برداشت
2 از آن بداغ جنون سرخوشم که نتواند زمانه از سرم این تاج سروری برداشت
3 فغان ز جنس گساد وفا که مییابد ز سود آن نظر از قحط مشتری برداشت
4 ز ترک مهر مه من بخواجه ماند که دست از روش بندهپروری برداشت
5 رهین منت دون همتان مشو که بتن ز پیلهور نتوان نازجوهری برداشت
6 بتی که چاشنی لطف داشت بیدادش ز ما چه دید که دست از ستمگری برداشت
7 باین خوشم که پس از قتل خویشتن مشتاق که خون ما پی آن ترک لشگری برداشت