دلم ز هجر رخت رو به کلبه غم کرد از جامی غزل 100

دلم ز هجر رخت رو به کلبه غم کرد

1 دلم ز هجر رخت رو به کلبه غم کرد پلاس کلبه غم را لباس ماتم کرد

2 ز تندباد حوادث چه غم چنین که مرا نهال عشق تو در سینه بیخ محکم کرد

3 ملک زحسن تو در آب و خاک سری دید که از مشاهده آن سجود آدم کرد

4 ببین لطافت حاجی که یاد تشنه لبی که سوخت دور ز کعبه به آب زمزم کرد

5 مباد راحت مرهم نصیب بی دردی که با جراحت تیغ تو یاد مرهم کرد

6 گرفت جم همه روی زمین به زیر نگین چو وصف لعل تو نقش نگین خاتم کرد

7 جز آبیاری سروت نداشت جامی چشم که از خیال رخت جوی دیده پر نم کرد

عکس نوشته
کامنت
comment