دلم بربود و درمان نیست از جهان ملک خاتون غزل 152

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دلم بربود و درمان نیست در دست

1 دلم بربود و درمان نیست در دست وصال او مرا درمان دردست

2 ز هجرم اشک دیده گشته گلگون ز دردم رنگ رو چون کاه زردست

3 ز من پرسد طبیب دردم آخر چنین بیمار هجرانت که کردست

4 جوابش دادم ای جان بی وفایی ز دوران سپهر لاجوردست

5 از آن رو دلبر من بی وفا شد که بر جانم چنین زنهار خوردست

6 به خاک ره نشستم من به بویش ز زلفش نیستم جز باد در دست

7 کسی کاو را به عشق آرام باشد یقین دانم که از مردان مردست

8 جهان را بی وفایی گرچه رسمست بساط عهد گویی در نوردست

عکس نوشته
کامنت
comment