- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم بربود و درمان نیست در دست وصال او مرا درمان دردست
2 ز هجرم اشک دیده گشته گلگون ز دردم رنگ رو چون کاه زردست
3 ز من پرسد طبیب دردم آخر چنین بیمار هجرانت که کردست
4 جوابش دادم ای جان بی وفایی ز دوران سپهر لاجوردست
5 از آن رو دلبر من بی وفا شد که بر جانم چنین زنهار خوردست
6 به خاک ره نشستم من به بویش ز زلفش نیستم جز باد در دست
7 کسی کاو را به عشق آرام باشد یقین دانم که از مردان مردست
8 جهان را بی وفایی گرچه رسمست بساط عهد گویی در نوردست