از دست هجر تو دل تنگم از جهان ملک خاتون غزل 715

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

از دست هجر تو دل تنگم به جان رسید

1 از دست هجر تو دل تنگم به جان رسید بس تیر غم که بر دل و جان جهان رسید

2 من ناتوان و بی دل و تو پادشاه حسن واجب بود به غور دل ناتوان رسید

3 بار دگر به دولت وصلت اگر رسم گویم غم فراق ولی کی توان رسید

4 فریاد من برس که ز دست فراق تو فریادم از زمین همه بر آسمان رسید

5 چندان ز هجر روی تو آبم ز چشم رفت کز فرق ما گذشت و سر فرقدان رسید

6 تیغ جفای خلق و خدنگ فراق تو از دل گذشت مطلق و بر استخوان رسید

7 دل بیش از این تحمّل هجران نمی کنم جان جهان ز دست فراقت به جان رسید

عکس نوشته
کامنت
comment