- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا ز هر دوجهان، حضرت تو، مقصود است که حضرتت به حقیقت، مقام محمود است
2 دریچه نظر و رهگذار خاطر من جز از خیال تو، بر هرچه هست، مسدود است
3 اگر ز دل غرض توست صبر، معدوم است وگر مراد تو از من وفاست، موجودست
4 صبا ز رهگذر کوی توست، غالیه سا بس است باد صبا را، اگر همین سود ست
5 به چهره، خاک درت را نمیدهم زحمت از آنکه چهره به خوناب دیده، پالودست
6 پناه بر دل من، به سایه زلفت چه سایهایست که بر آفتاب ممدود است؟
7 به بندگی، از ازل، با تو بستهام عهدی چگونه ترک کنم عادتی که معهود است؟
8 ز شوق بزم تو در دیده و دل سلمان مدام، اشک صراحی و ناله عودست