با بتان من عشقبازی می کنم از سعیدا غزل 495

سعیدا

سعیدا

سعیدا

با بتان من عشقبازی می کنم

1 با بتان من عشقبازی می کنم عشق را من دلنوازی می کنم

2 بی محبت هر که میرد کافر است هست تا جان عشقبازی می کنم

3 تا نیازی هست پیش او مرا پیش غیرش بی نیازی می کنم

4 گر برد بالا به پایش اوفتم پست سازد سرفرازی می کنم

5 دلق من از گریه تر شد خوب شد خرقهٔ خود را نمازی می کنم

6 در محبت چاره ای با آن که نیست باز فکر چاره سازی می کنم

7 ساحت میدان وسیع افتاده است من سعیدا ترکتازی می کنم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر